۱۳۸۸ آذر ۷, شنبه

از کی می داد یم؟

پس همه مان می دهیم و در مزد ِ آن کم می ستانیم و بسیار هم در دادن زرنگ ایم: دو بار می دهیم و آن را یک بار می شماریم و می پنداریم که ستاننده را فریفثه ایم. من شاهنشاه را بر شمردم و دیگران را هنوز سخنی نگفتم اگر چه در آغاز همه را به یک گونه داوری کردم. گفتم همه ي تان می دهید. پس در آینده دیگران را نیز بر خواهم شمرد. اما اگر نوشته ي مرا دنبال کنید ریشه های نوی ِ شما پا گیر می شود و پوسته ي تان سخت می شود و در آن هنگام سخن ِ من بر دلتان گزافه نمی آید. شاهنشاه را گفتم از آن روی که پرونده ي او بسته شده است و همه ي زنده گان بر آن یک دل اند. اکنون می خواهم به بینم از کی می دهید. هم این ده بیست سال است؟ از دوره ی " آن پدر و پسر" است؟ از دوره ي قاجار است. از دوره ي پس از یزدگرد است؟ از دوره ي هخامنش است؟ باری، اگر به پذیرید که از همان آغاز بوده است با شگون است. آن ریشه ای نو اما پر زور است. آن نشانه ي این است که باور دارید که از آغاز در زایچه و زانیچی با یک دیگر به سر می برید و در کوچ ِ راه با یک دیگر هم راه اید. چرا با شگون است؟ برای این که در گردش کنونی گیتی مردمان را با زانیچ آنان به سودا می برند و آن ها که هنوز بر تیره و دوده مان و خانه دان بسته اند زور می شوند تا به دهند و نمی توانند که به ستانند. و تو که می دهی برای این است که بر زاینیچی بسته نیستی و چشم بر این داری که "شکم زن و بچه ات را سیر داری" و سودای بزرگی نه داری. پس اگر پذیرفتی که از آغاز می دادی به پایین می روی اما شتاب می گیری که به بالا رسی.
----------------------------------------------------
کنار نبشت: من واژه ي زانیچ را بر واژه ي میهن و وطن پسندیده ام زیرا در آن زاده شدن در سرزمین ِ مشترک دیده می شود و هم میهنی را در خاک نشانه می دهد نه در خون و خانه دان و هم مانند واژه ي بیگانه ناسیون است. و بیگانه گانی که می ستانند و برنده ي کنونی اند وابسته ی ناسیون انند. و اگر شنیده ای برخی "جهان وطن" اند آنان با زور و رای یک سان با دیگران خود را جهان وطن نامیده اند نه آن که بر زیر دستی. زانیچ را هم من دوست دارم "زایه نیچ" بنویسم تا واژه ای نو پدید آید و به تر به رساند.