۱۳۹۳ مهر ۲۱, دوشنبه

چـه گـونـه آفـریـدن را آغـاز کـنـیــم؟ هــم بــه قـدر تـشــنـه گـی بـایـد چـشــیـد.


 

آب دریـا را اگـر  نـه تـوان کــشـیـد ... هـم بـه قـدر تـشــنـه گـی بـایـد چــشــیـد

ایـن کـه تـو ســاخــتـه و پـرداخــتـه ای بـر پـرده ی ســیـنـمـاســت و در آن زنـده گـی نـی ســت. ســایـه هـایـی ســت از
تـاریـکـی هـا و روشــنـایـی هـا، از رنـگ هـایـی کـه از آن هـا آوایـی مـی آیـد و از چـار چـوبـه ی پـرده ی ســیـنـمـا بــیـرون نـی ســـت. زنــده گـی بـســیـار چــیـزهـا افـزون تـر از ســیـنـمـا دارد. در آن بـوی هـا هـســت و مــزه هـا و هـر جـنـبـش را هـزار ســایـه روشــن و هزار بــُـعـد بـر هـر گـوشــه ی ِ هـســتـی. بـرخــی را مــی تـوان بـا دگـرگـونـی چــهـره هـا و تـکـان  دســت و پـای و زبـان بــدن و چــهـره بـه تــمـاشــا گـذارد امـا بـیـش تـر أن هـســتـی هـا مـی مـان انـد تـا دیــگـر هــنـرمــنـدان بـه آن هـا پـردازنـد : نــگـارگـران، هــیـرمــنـدان، تـرانـه ســازان ســرایــنـده گـان و نـویـســنـده گـان و دیــگـران.

 تـو تـلـخـی آب دریـا و مـزه ی نـان بـربـری را کـه پــگـاه بـه خـانـه مـی بـری در مــیـان واژه هـایـت نـه مـی یـابـی. آیـا شــوربـا شــور اســت یـا آن را چـون ایـن نـامــیـده انـد؟ پــس اگـر اشــک فـراوان ریـخــتـه ای و شــوری آن را در زیـر زبـان ات چـشـیـده ای بـرای ام آن را بـه نـویــس. اگـر خـوراک هـای خـوش مـزه را چـشــیـده ای یـک بـه یـک در یـاد ســپـر و بـر دفــتـر نـوشــتـه هـایـت بـی افـزای. نـوشــتـه هـای ات مـزه ورنـگـی دارنـد. از بـرنـج چــلـو کــبـاب ات انـدکـی مـانده اســت، چـرب و آغـشــتـه ی ســمـاق و تــکـه ای از کــبـاب در کــنـار آن. مــزه ی آن را مـن نـه مـی دانـم امـا شــنـیـده ام کـه تـو آن را چــنـد آن دوســت داری گـویـا دوســتـی را بـاز یـافــتـه ای یـا مــنـاســک و آیــیـنـی را پـاس مـی داری.

زنـهــار کـه «مـانــنـد ســازی» نـه کـن. ایـن مـانــنـد ســازی تـو مـرا کـشــتـه اســت. «بــیــنـی یـار بـه ایـن شــبـیـه اســت و ایـن بـه آن و آن یــکـی بـه چــیـزی دیــگـر تـا مـی رســد بـه ایـن کـه، بـیــنـی یـار شــبـیـه مــنـاره هـای مـســجـد اســت. زیـرا مــنـاره هـای مـســجـد مــتــقـارن و دل نـشــیـن انـد. پــس بـیــنـی یـار دل نـشــیـن اســت.» مـن داســتـان زیــبـای «لـیـلـی و مـجــنـون» و دیـگـر کـارهـای «نــظـامـی گـنــجـه» را کـه از ســرایــنـده گـان بـزرگ ایـران اســت بـا دشــواری آمـوخــتـم چـون پـر بـود از ایـن گـونـه مـانــند ســازی هـا.

مـی پـرســی آیـا نــظـامـی بـد ســرایــنده ای ســت. پـاســخ مـی دهـم کـه نـه. پــیـوســتـه گـی مـن و تـو بـا او گـم شــده اســت. پـارســی زبـانـان فـرهــنـگ زدوده شــده انـد و بـزرگ نـویـســنـده و بـزرگ ســرایــنـده ای بـرای ســده هـا نـی آمـده اســت «تـا شــیـوه ی گـفــتـن شــان آمـوزد.» تـو اگـر پـارســی را زنـده کــنـی نــظـامـی هـم زنـده مـی شــود. تـو مـســیـحـایـی و بـا دَم تـو هــمـه بـه زنـدگـی بـاز مـی گـردنـد تـا آن چـه را نـیــمـه رهـا کـرده انـد بـه پـایـان رســانــنـد و آن چـه را بـد ســاخــتـه انـد از نـو پــیـراســتـه و آراســتـه و بـه ســازی کـنــنـد.

پـس تـو سینما نـه مـی ســازی.تـو نـویـســنـده ای. کـار تـو نـوشــتـن اســت، و بـا نـوشــتـن ات  زنـده گـی مـی آفـریـنـی.