۱۳۹۴ تیر ۵, جمعه

دســت بـر گـل بـرگ هـا کـش، دسـت بـر مـوی او دراز کـن.


ز شـادی بـه پــیـش جـهـان آفـریـن --- بـی آمـد بـه مـالــیـد رخ بـر زمــیـن

دســت بـر گـل بـرگ هـا کـش و بـر بـرگ هـا و هـر دو از هـم آن شــاخـه. ایـن چـه گـونـه اســت و آن چـه گـونـه؟

روی بـر شـیـشـه ی پــنـجـره گـذار و بـر کـنـاره ی آن، تـابــسـتـان و زمــسـتـان، شــب و نــیـمـه روز.

روی بـر زیـرو (زیـلـو و فـرش) گـذار و بـر کـاشــی و بـر چــمـن و بـر خـاک و بـر شـن هـای کــنـاره ی دریـا و بـر ســنـگ هـا و دســت بـر هـر یـک کـش. وبـر هـر یـک پـای بـه مال.

هـر چـه را آمـوخـتـی بـی مــیـانـه گـری انـدیــشـه ات، تــنـهـا از آزمـوده گـی حـواســت بـه نـویــس.

گلی چو روی تو گر در چمن به دست آید --- کمینه دیده ی «سعدیش» پیش خار کشم

گل هـای جـزیـره ات کـاغذ انـد کـه بـر آن هـا عــطـر فــشـانـده ای چـون ایـن خـوش بـو و چـون ایـن رنـگ هـا بـه ایـن دل انـگــیـزی؟   پــس دســت او را گــیـر و بـر آن هـا کــش تـا بـه راســتـی  بـه دانـد کـه  هــمـان گـل راســتـیـن بـر شــاخـه انـد.

پـس بـه ایـن جـا رســیـدی کـه بـایـد هـر چـه را از دســتـگـاه داده گــیـری و زیــسـت جـانـوری ات مـی گـیـری بـا درســتـی بـرای مـن بـه نـویــسـی. ایـن را بـا هــمـه ی زیـر و بـم هـای آن و بـا هـمـه ی آوا هـای نــیـک و بـد و بـوی هـای خـوش و نـاخـوش و رنــگ و هـا و مـره هـا و زبـری و نـرمـی آن هـا بـه نـویـس.

بـه بــیـن کـار تـو ســخـت اســت اگـر بـه خـواهـی بـی آفـریـنـی و هـزار سـال بـه پـایـد. مـردمـان و گـذر سـال هـا بـی بـهـانـه و بـی آن کـه بـاشـی و رای تـو را بـه خـواهــنـد بــسا از روی هـوس و از ســر گــتـرگـی کـار تـو را بـه فـرامـوشـی مـی فـرســتـنـد.

درس تـو آن اسـت کـه اگـر دیـدی بـاد در مــیـانـه ســبـزه زار هـا افـتـاده اســت نـه گـو «آن هـم چـون مـوج دریـا بـالا مـی رود و پـایــیـن مـی افــتـد.» چـون اگـر مـن دریـا را نـه دیـده بـاشــم از آن تــصـویـری نـه خـواهـم گـرفـت.

بـایـد بـه بــیـنـی چــشـم ات چـه مـی گـویـد نـه آن چـه در انـدیــشـه و در حـافــظـه داری از آزمـون هـا و آمـوخــتـه هـای خـودت یـا آن چـه از دیــگـران خـوانـده و شــنـیـده و گـرفــتـه ای.


۱۳۹۴ خرداد ۷, پنجشنبه

چـه گـونـه آفـریـدن را آغـاز کـنـیــم؟ ز مــصـرش بـوی پــیـراهــن شــنـیـدی؟


پـیــراهــنـی کـه بـوی یـوســفـم آیـدش بـه مــشـام --- تـرســم کـه بـرادران غــیـورش چـاک چـاک کــنـنـد.

پــس از آن بـوی هـا را بــی افــزای.

 تـو او را دیـده ای. نـخـســت ســایـه ای از بـلــنـدای او. روزهـایـی پـس آن آمـد چـشــم مـی داشــتـی مـی پـایــیـدی کـه دو بـاره او را بـه بــیــنــی. پــس هـر چـه را از او یـاد مـی آری و در دل و در انـدیـشــه نـگـاه بـان داشـتـه ای نـو شـته ای. نـا آگـاه از خـم کـوی چـه ای بـا او روی در رو مـی شــوی. هـزار چــیـز در دل ات مـی شــکـفــد امـا اکــنـون چـنـد آن پــخــتـه نـی ای کـه بـاز نـویــســی. از آن مــیـان بـوی اوسـت کـه تـو را بـه زانـو مـی آورد. پـس هـمـه ی واژه گـانـی را کـه از کـودکـی آمـوخـتـه ای بـر دفـتـرت گـذار شـایـد کـه انـدکـی از آن را بـر خـوانــنـده بـرگــشـودن تـوانـی.

از دســت تـو! آه از دسـت تـو! در پــس کـویی دیــگـر نـانـوایـی اســت و مــیــانـه ی روز اســت و در کــنـاره ی آن کــبـاب خـانـه ای و بـوی نـان تـازه و کـبـاب هـا بـر آتــش.

بـه‌ جـز‌یـره ات بـه رو. در مــیـانـه ی آن گـل زاری را مــی یـابـی کـه پــیـش از ایـن بــر دفــتـرت نـگـا ر گـری کـرده ای، چـون آن کـه از تـو خـواســتـه بـودم، چـون آن کـه خـوانــنـده نـا گـاه خـود را در آن جـای مـی بــیـنـد. او گـل هـا را می بــیـنـد. آوای پـرنـده گـان را مـی شــنـود شــیـریــنـی آب چــشـمـه را از نــگـاشــتـه دفــتـرت مـی چــشـد. اکــنـون هــنـگـام آن اســت کـه روان او را از بـوی آن هـا آکــنـده ســازی.

امـا هــنـوز زود اســت کـه او بـر گـل هـا دسـت نــیـاز دراز کــنـد و خـودای نـا خـواســتـه یــکـی را از شــاخـه جـدا ســازد. شــایـد او گــمـان کــنـد کـه گـل هـای ات هــمـه از کـاغــذ و دســت ســاخــتـه انـد. بـه گـذار چـون ایـن بـاشــد تـا هــنـگـامـی کـه او را یــلـه کــنـی بـر دســت کــشـیـدن بـر چــیـزهـا.

گــمـان مــبـر کـه جـزیـره ات هــمــه گـلــســتـان اســت و ســپـیـده ات هــمـه ســپـیـده ی گـلــسـتـان (۱) اســت. در آن کــنـار دیــگـر مـردابـی ســت و نــســیـم آن دل آزار. و «گــنـده نـا در تـب و تـاب بــتـلـم یـا نــتـلـم» شــنـیـده ای. پـس هــمـه را بـه درســتـی بـه نـویــس گـویـا گـزارشــی مـی نـویــسـی تـا خـوی بـر درســت کـاری نــهـی. تـا روزی کـه نـویــسـنـده شــدی مـردمـان را بـه درســت کـاری راه نــمـایـی.

-----------------------------------------------------------------------------------
۱. «مـرا یـاد آر کـه بـلــنـد و زیــبـا بـودم.»