۱۳۸۹ آبان ۱۱, سه‌شنبه

نوشـته های رهبری بسیار است!

بر من خرده ای گرفـتـند که من دوست دار ِ یونانیان ام। من دوست دار ِ کـسی نی ام। مردمی که دوست دار ِ من ـ رهبر ِ خرد ـ اند برنده می شوند। چون شما دویست سال است که می بازید و می دانید هم که می بازید من می کوشم که راز ِ آن را برای ِ تان به گوی ام। شما همه اش بر هم می تازید و هیچ کدام به نزد ِ خرد ِتان نه می آیـید। رهبران ِ شما که گاهی در پاریس اند گاهی در لندن گاهی در مسکو گاهی در برلین گاهی در قم ومشهد و نجف گاهی در هاروارد و لس-آنجلس بسیار کم خوانده و بیشتری مزدور اند। آنان جوانان را بر می انگیزند ولگام اندیشه ي خود را به جوانان می سپارند। پیش از آن که گوش سپارید مشت کوفتن را می آزمایید. آن چنان دسته دسته می شوید و به آسانی سر می سپارید که بی گانه گان گرد آوردن ارتشی از شما را یک روزه می انگارند. اما چه اندیشه ای نادرست. هنوز جامه ی مزدوری آنان بر تن تان نه آرمیده در اندیشه ی شوریدن بر خودایه گان تازه اید اما چه نادرست اندیشه ای.پنجاه سال، سد سال پشیمانی می کشید و در گوشی راز ِ دل گویی می کنید تا دری از سر بخت در گوشه ای باز شود و همه ي گیتی به تماشا آیند که چه چموشانه افسار می گسلانید در پی ِ دل ودلبری تازه از راه رسیده. آن گاه، باری یک تن هم در اردوی پیشین بر جای نه می ماند. پس چه باید به کنم من که در لخت ترین موسم ِ بی چهچه ِسال تشنه ي زمزمه ام؟ به تر آن است که چیزی به گوی ام که به این گاه و به این جای بسته نه باشد وهمه جایی و همه گاهی باشد و مگر این نی ست هم آن که از روز نخست بر آن نیاز داشتیم؟ ما باید بی آموزیم که دشواری را بر اندازیم و از میان بر داریم نه آن که خود و خودی را نابود کنیم. من این یاد نوشته را چندین ماه پیش آغاز کردم اما بر یاد ماند. ومن در کاری دیگر بودم اکنون که می خواهم دنباله آن را به نگارم بسی چیزها در ایران رخ داده است. برخی دوستان ایرانی من می گویند من هم سوی وزش ِ باد را به گیرم وا ز آزادی سخن به گویم وخرد را به گذارم را برای پس از این ها. من نه سوی ِ باد را می دانم و نه آزادی را می شناسم. اما نه، من آزادی را می شناسم و آن پیکره ای است در کرانه ي شهر ِ نیو یورک و مردم دسته دسته به تماشای ِ آن می روند من کلافه شده ام که این نشانه چی ست که در میانه ي نوشته ام جای گیر شده است و بیست سال است که این خرده رایانه ها در ایران راه یافته است و شما برای ِ بهره گیری از آن راهی وابزاری بهینه نه ساخته اید و همه اش خریدارید کمی هم به فروشید.