۱۳۸۸ مرداد ۱۷, شنبه

رآی ِ نخست

بیاییم گرد سخنی هم رآی شویم. از بازی دادن یکدگر بپرهیزیم. پیشه وران در رازگویی میان ِ خود سخنی دارند. نخست آن که هرگاه از هر یک از آنان بپرسی که روزگار بازار چه گونه است؟هر چه که باشد می گویند که سودا امروزه روز واهشته و کساد است.این را درآینده بررسی می کنیم. دیگر آن که اگر می پرسی این کالا به چند؟ می گویند او "خانه دار" است و آن را به دو چند می گویند تا به یک بفروشند و اگر می بینند که او"سوداگری" دیگر است که این کالا چشم او را گرفته است به او به نیم می گویند تا به چاریک به آشتی رسند.اگر در میانه ی چانه گویی "خانه داری" از راه رسد هر دو لب بر می چینند و با نگاه نشانه می دهند که دنباله ی سودا بماند پس از رفتن "خانه دار" بیاییم همه در میان ِ خود چون سوداگر با سوداگر به آشتی رسیم نه سوداگر و خانه دار. هنوز از گََـَرد راه نـََرَسته خودرا "سوداگر" و او را "خانه دار" نخوانیم.
پارنبشت ِ پیشین را از کهن روزگار نامی نهاده اند. گاه آن را دموکراسی گفته اند گاه آن را اسلام گفته اند گاه آن را برادری عیسی گونه گفته اند گاه آن را کمونیسم و سوسیالیزم نام نهاده اند. همه آن است که من و تو خِرد ِ هم اندازه داریم وهر دو سوداگریم. رو در روی آن را اُلیگارشی، خودکامه گی، دیکتاتوری و کفرآیینی می دانند: یعنی که تو "خانه داری" و کم خرد و من سوداگر و بهره ور از دانش ِ بازار. آیا ما چه گونه ایم وکدام ایم؟ اندوه از این است که مارکوپولو می گوید که این ها "خانه دار" اند و سود ِ بازار را در نمی یابند و راه زنی را بهتر از راه داری می دانند و دست بـُرد ِ گاه به گاه را بر سوداگری ِ جاودان برمی گزینند.
شتاب نکنید و ای سوداگران شما هم دست پاچه نشوید. سوداگران ِ ما نیز خود "خانه دار" اند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.