۱۳۸۸ مهر ۲۱, سه‌شنبه

می پرسند

چند پیام برای من رسید و دل بندی از آن میان پرسیده بود که آیا من پند می دهم که "ما ایرانی ها باید از خارجه ای ها بی آموزیم که با یک دیگر با ادب باشیم و حرف های بی تربیتی نزنیم؟" پاسخ ِ من این است که من از آغاز گفتم که در کاروَند (دستور ِ کار) من پند گویی و "خارجه ای" ها نیست و من از ریشه های نو می گویم و اگر من "رهبر ِ خـِرَدم " پس می آیم و خودم رهروی ِ " خارجه ای" می شوم؟ تو به رادیو گوش می دهی. دو چیز در اندیشه ی تو پیش می آید: نخست هر چه می شنوی فرمان پذیری و به کاربندی. دویوم آن که به بینی این رادیو چه گونه کار می کند. آن نخستین هم آن ایرانی با هوش وشاگرد اول و نجیب و میهمان نواز و دین دار و میهن پرست ومهربان وپرآزرم و چنین وچنان است و این دویومی ایرانی چموش و کنج کاو وکم سواد وشاگرد آخرو بی آزرم و ایرانی نو است. " خارجه ای" بر شما استیلا و غلبه دارد، بر شاهنشاه ِ شما بر ولایت ِ فقیه ِ شما، بر "هاروارد" رفته ی شما، بر حوزَه ی علمیه شما، بر دگر اندیشان ِ شما. بر گروهک های پرخاش جوی شما بر زنان شما بر مردان، بر روستایی و بر شهری بر کارگر و دانش جو و سرمایه دار وسوداگر و خانه دار. بدهید یا ندهید آن ها می ستانند. و تماشا این است که شما نمی خواهید و آن ها باز هم می ستانند. " اگه به خای بوسوم ندی به زور می ستونوم " بی آییم به بین ایم چه گونه می توانیم ندهیم. شرم تان شد؟ تماشا این است که هرکدام به ترفندی می دهید. پس کم کم کاروَنده ی رهبر خرد را دریافتیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.