۱۳۸۸ مهر ۱۶, پنجشنبه

افسنه ای دیگر

ا ًفسنه ای خواب آور را به دور انداختیم. آن ا َفسنه ی باهوشی بود. ا َفسنه ی دیگر این است: "ایرانی ها مردمانی نا رمیده اند، نجیب اند" این گزاره را در آینه ی سخن ِ "مارکوپولو" و خاک های ِ زیر ِ گلیم به یاد آورید. اگر می گویید او دروغ می گوید پاره ای در شهر ِ خودتان، در پای تخت خودتان رانندگی کنید و آن نارمیده گی افسانه ای را بی آزمایید. شما خواننده ی و کاربر اینترنتی و دانشگاه رفته ای و آن پرخاش ها کار ِ مشتی بی سواد و نا فرهیخته و لات و اوباش است؟ دیدی ؟ پس تو هم که ناسزا می گویی اما ناسزایی به گونه ای دیگر. تو هم که خودرا برین و مهین می دانی و " آن" ها را کـَهین. تو سوداگری و آن ها خانه دار؟ بیا ودادگری کن و در جای این که خودرا ببخشی و بی آمرزی و اورا گنه کار بدانی بیا و این ریشه ی پوسیده را بر کن و با آینه ی خـِرَد رو در و شو و دیگر نگو که مردمان ایران نجیب اند. نگو که مردمان ایران باهوش اند. باری هم خودرا ناسزایی گوی و بار تاریخ را از دوش های کم توان خود بردار و نفسی و دمی به آسوده گی کش. در جای ِ آن بگو که مردمان ایران چموش و کنج کاو اند. بگو که مردمان ایران دانش ِ بسیار کم دارند اما بسیار دوست دارند که اندکی بیشتر بی آموزند. نگو که نسل ِ جوان ایران سد در سد با سواد اند. بگو که همه ی شان پاره ای خواندن و نوشتن و شمارش آموخته اند و دوست دارند کتاب های بی شمار داشته باشند تا کنج کاوی شان را سیرآب کند نه آن که آن ها را ناسنجیده تر گرداند. نه آن که آنان را هژیری و نیرنگ آموزد. که بی آموزد تا هژیری چه است تا از آن به پرهیزند. بگو که مردمان ایران بر یک دیگر بسیار درشت اند اما دوست دارند بی آموزند که چه گونه می توانند با یک دیگر مهربان باشند نه برای این که مهربانی خوب است یا بد است. برای این که راهی دگر نیست برای کسانی که در همان خانه ناچار به زندگی با یک دیگر اند و گریزی از یک دیگر نمی دانند.

---------------------------------------------

کنارنبشت: در این نوشتار من واژه ی "لات" را به کار بردم. این واژه در زبان فارسی به معنای برهنه است و کویر ِ لوت یعنی برهنه از گیاه و آبادانی. پس "لات" یعنی نا دارا. اما لوطی واژه ای دیگر است که به معنای "نوازنده ی" بربط است برگرفته از واژه ی یونانی " لوت" این که با ط نوشته می شود شاید برای این که از یونانی به زبان عربی هم رفته است. پس لوطی یا لوتی یعنی ساز نواز یا شادی گر یا هیرمند یا موسیقی دان. اما واژه های هم سایه بار ِ خود را به یک دیگر وام می دهند. ما نم دانیم "گذر ِ لوطی صالح" برای این است که او شادی گر بوده است یا لات بوده است یا عیار و دزد-دهش ، کسی که با زور گیری داد ِ ناتوانان را از زور گویان می ستانده است. شاید " بابا طاهرعریان" هم "بابا طاهر لوتی" بوده است چه همه ی سروده های او با موسیقی سازگار است و او تار می نواخته است وتار او "لوت" بوده وخود هیرمند بوده است. و همه ی شاعران ِ گذشته هیرمندی می دانستند به استادی.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.