۱۳۹۲ شهریور ۲۰, چهارشنبه

چـه گـونـه آفـریـدن را آغـاز کـنـیــم؟ شــنـیـدن دگـر آمـوز (۲)


نـخـســت نــگـاه کـردی چـون آن کـه هــنـوز آن دوربــیـن عــکـاســی در مــیـان مـردمـان پـدیـد نـی آمـده بـود و تـو نـاچـار بـودی کـه هــمـه چــیـز را بـه یـاد ســپـاری. پــس از آن، تـصــویـر هـای بـی تــکـان بـر مـی داشــتـی گـویـا تـو آن جـا نـی ســتـی، دوربــیـن عـکـاســی آن جـاســت. ســپــس جـنــب و جـوش را بـر تـصــویـرهـایــت افـزودی گـویـا تـو ابـزار بـرداشــتـن ســیـنـمـایـی. تـو نــیـز چـون ســاخـتـه های دســتـان مـردمـان، روز بـه روز در کـارت بـهــتـر و پـیـچـیــده تـر شــدی و تـصــویـر هـایـت کـه نـخـســت پــیـرامـون مـرده را نـشــان مـی داد انـدک انـدک گــیـاهـان و جـانـوران و مـردمـان و جـنـبــش آنان را بـر پـرده ی دفــتـرت نــگـاشــت. تـو در دو دامــنـه کـارآیـی یـافــتـی: کـار ورزی (فـاعـلــیـت Subject) خـودت و کـار پـذیـران (مـفــعـول Object) انـدیـشــه در نــگـاه ات. تــو بـیــش از پـیــش مــی انـدیـشــی و پــیـرامـون ات، آن بـی ســخـن هــا کـه مـی پـایـیـد انـد تـا تـو در رســی و تـو ســخـن گـوی شــان شــوی بـیــش از پـیــش بـر تـو راز مـی گـشــای انـد و نـیــاز مـی آورنـد.

 امـا بـه شــاگـردان و فـرزنـدان ات زنــهـار ده کـه «ایـن نــقـد یـک شــبـه نـی ســت؛ حـاصــل ســال هـاســت.» گــمـان نـه کـنـی بـا هـفــتـه و مـاه و ســال بـه خـودایـه گـانـی جـزیـره ی زیــبـا امـا خـامـوش ات مـی رســی. بـایـد زیـاد کـار کــنـی و پــیـوســتـه خـود را در آن چـار چـوب انـدوه آور نـگـه داری. درد آور اســت کـه نـه مـی تـوانـی مـرغ انـدیـشـه ات را از کـمــنـد رهـا ســازی. امـا تـو بـرای رهـایـی فـرزنـدان ات و برای زنـده کـردن فـرهــیـخـتـه گـی و فـرهــنـگ بـزرگ مـردمـانـی کـه شــش ســد ســال در خـواب گـران بـوده انـد شــالـوده مـی افـکــنـی. مـگـر نـه مـی گـویـی کـه مـی خـواهـی شــورشــی گـری کــنـی. پــس یـک چــنـد داغ و درفــش و زنـدان و رنـج را کـه خـود آن را نــگـه بـان و زنـدان بـانـی بـه پـیــمـانـی کـه خـود بـر گـردن مـی نــهـی، بـر خـود ارزانـی دار و انـدکـی جـان ســپـاری کـن. تـو مـی خـواهـی ســعـدی و حـافـظ و مـولـوی و فـردوســی را زنـده کــنـی بـایـد بـردبـار بـاشـی و ســخـتـی را بـر خـود هــمـوار کــنـی.

اکــنـون هــنـگـام آن اســت کـه ســیـنـمـای خـامـوش و بـی آوای خـود را بـا ســدا هـای پـر شــور بـی آکـنـی. بـه جـزیـره ات بـه رو. روز هـای دراز بـه دریـا و خــیـزاب هـا گـوش ده، بـاد را کـه از کــرانـه در مــیـان درخــتـان مـی وزد، آوای مـســت کـنــنـده ی پـرنـده گـان را کـه بـامـدادان مـی ســرای انـد. پـارس نـیــمـه شــب ســگـان کـه رمـه هـا را مـی پـایــنـد. گـوش کـن بـه هـمـهــمـه ی مـردمـان جـزیـره ات: گـریـه کـودکـان، نـالـه ی پــیـران، بـازدم خـفــتـه گـان، شــور افـکــنـی زنـان، خـواهــشــانـه هـای پـســران و دخــتـران جـوان. زنــهـار کـه از خـوانـده هـای ات و از آن چـه کـه از دیـگـران شــنـیـده ای نـه بـایـد چــیـزی بـه نـویــسـی. بـایـد خـودت بـه گـوش خـودت بـه درســت کـاری شــنـیـده بـاشــی. آن چـه را شــنـیـده ای بـاز نـویــس نـه آن چـه را گــمـان کـرده ای. تـو پـشــت انـدر پـشــت بـه نـا درســتـی خـو کـرده ای، درســت کـاری را در خـون و پـی شــاگـردان ات و فـرزنـدان ات و در چـشــمـه هـا و جـوی بـار هـای مـیــهـن و زانــیـچ ات بـه گـردان و بـه نـوشــان. درســت کـاری نـوشــتـه ی تـو مـی شــود هــمـان فـرشــتـه ی آزادی و داد کـه تـو در کـژ خـوانـده هـای ات تـصــویـر هـا و تـفـســیـرهـایـی واژگـون از آن هـا از «خـارجـه ای» هـا گـرفــتـه ای.

تـو مـی شــوی نــمـونـه و نــماد بــیـرونـی آن چـه کـه مـردمـان بـایـد در درون شــان بـه پـرورنـد. تـو رهــبـر جـزیـره ای بـرای ایـن کـه از هــمـه بـه تـری. بـرای ایـن کـه اگـر از هــمـه بـه تـر نـه بـاشــی کـه تـو را نـه مـی خـوانــنـد. نـوشــتـه ی دیـگـری را مـی خـوانــنـد. نـوشــتـه ای دیـگـر را مـی خـوانــنـد. هــمـه نـاچـار انـد از دســت بـخـشــنـده ی تـو بـه ســتـان انـد و هـر کـه کـژ رود تـو را یـاد مـی آرد و در دل اش شــور گــنـاه نـافـرمـانـی مـی افــتـد و راه راســت پـیــش مـی گــیرد و در پـاد افـره نـافـرمـانـان تـو را گـواه و رویـه ی گـوش مـالانـدن مـی دانـد. بـه دان کـه تـو رهــبـر نـویـســنـده گـان و دبــیـرانـی و مـردمـان رهــبـران دیـگـر هـم مـی خـواهــنـد، کـه هـم چـون تـو راه پـیــمـوده بـاشــنـد نـه آن گـونـه کـه تـا کــنـون رویـه شــان بـوده اســت، در ورزش، در آهـن گـری، در سـرایــنـده گـی، در آش پـزی، در فــیـزیـک، در ســنـگ شــنـاســی امـا تـو از ارج‌ مــنـد تـریـن شــانـی.

تـو چـرا از ارج مــنـد تـریـن رهــبـرانـی؟ زیـرا مـردمـان بـا زبـان بـا یـک دیـگـر پــیـونـد مـی یـابــنـد.  تـو اگـر زبـانـی پـر تـوان و زنـده بـرپـا نـه کــنـی آهـن گـران و فــیـزیـک دان‌ هـا و آرایــش گـران و درزی هـا و ســیـنـمـاگـر هـا و مـردمـان کـوچـه و بـازار ســخـن یـک دیـگـر را در نـه مـی یـابــنـد و هــمـان مـی شــود کـه «زنـجــیـر و چـوب را از زیـر صــنـدلـی مـاشــیـن اش در مـی آورد و دعـوای اش مـی شــود.» هــمـان مـی شــود کـه بـه آســانـی فـریـب «خـارجـه ای هـا» را مـی خـورد و تـن بـه روســپـی گـری مـی دهـد. هـم زبـانـی هـم دلـی مـی آورد.

 آن کـه در شــعـر کــهـن داریـم، «هـم دلـی از هـم زبـانـی بـه تـر اســت،» شــاعرانـه اســت و مــهـر ورزی ســت و نـویـســنـده ی مـن هــنـوز راه مـی پـیــمـایـد و تـا مــهـر ورزی نـوشــتـن ســال هـا در پـیــش روی دارد.

نـوشــتـه هـای تـو تـاری و پـودی ســت کـه مـردمـان را در بــنـد خـویــش آونـدی یـک دیـگـر مـی انـدازد. آن هـا بـا زبـان تـو مــهـر مـی ورزنـد و بـا زبـان تـو کـودکـان شــان را بـه ســخـن می آرنـد و بـه دبـســتـان مـی فـرســت انـد. آمـوزه گـاران بـا زبـان تـو ســخـن خـود تـو را کـه بـر کــتـاب هـای شــان نـوشــتـه اســت بـر آن هـا تـفـســیـر مـی کـنــند و فــیـزیـک و شــیـمـی را بـا زبـان تـو آمـوزش مـی گــیـرنـد. و چـون بـا زبـان تـوان مــنـد تـو پـرورده شــده انـد آن فــیـزیـک و شــیـمـی مـی شــود دانــش بـومـی آن هـا و فــیـزیـک دان هـا و شــیـمـی دان هـایـی بـه بـار مـی آیـد کـه خـود رهــبـر آن دانــش انـد و گـدایـی بـی گـانـه گـان نـه مـی کـنــنـد بـرای یـافــتـن کـار و یـا بـه امــیـد درآمـد رایـه گـان فـروش نــفـت تـا نـان آن هـا را از گــنـده گـویـی و گــنـده گـوزی فـراهـم آورد. راهـی مـی جـوی انـد کـه خـاک کـشــورشــان را بـه کـیــمـیـای خــرد گــنـج ســازد.

هـم زبـان کـه شـدیـد نـه مـی خـواهــیـد شــورش کـنــیـد. پــیـوســتـه دوســت داریـد بـا هـم ســخـن بـه گـو ایـد. دوســت داریـد «خـارجـه ای» زبـان شــمـا را بـی آمـوزد. «خـارجـه ای» کـه بـه کـشــور شــمـا مـی آیـد چـشــم داریـد کـه او زبـان شــمـا را بـه دانـد. از ایـن کـه او بـه زبـان شــمـا آشــنـا نـی ســت کــمـی بـر انـگـیــخـتـه مـی شــویـد امـا چـون ســر افـرازیـد آن خـشــم را پـنــهـان مـی داریـد بـه امــیـد آن کـه شــمـا گـوش او را بـه بـریـد نـه آن کـه او کـلاه شــمـا بـردارد. خـارجـه ای کـه بـا دوربــیـن بـه مــیـان شــمـا مـی آیـد یـک دیـگـر را فـشــار نـه مـی دهــیـد تـا بـا نـیــش هـای بـاز خـود را بـرای او شــیـریـن کـنـیـد و بـه رایـه گـان از پــس و پـیــش خـواهـران تـان بـه دهــیـد.

«خـارجـه ای» کـه بـه مــیـان تـان مـی آیـد هـر جـا کـه پـای مـی گـذارد گــمـان مـی کــنـد کـه شــمـا پـیــش تـر مـی دانـســت ایـد و بـا هـم پـیــمـانـی پـنــهـانـی بـســتـه ایـد.

نـا بـخـرد نـام آن پـیــمـان زبـان اســت کـه بـا نـویـســنـده گـان کـوشــا و تـوانـا بـه دســت مـلــت هـا مـی رســد نـه بـا لاس زدن و مـتـلـک گـفــتـن و گـریـخــتـن بـه «خـارجـه» و روســپـی «خـارجـه ای هـا» شــدن.

دوســت خـواهــیـد داشــت کـه شــب هـا در جـای «کـلاس» هـای زبـان بـه «کـلاس» هـای شــاعـری و نـویـســنـده گـی و ســخـن وری بـه رویـد. در جـای مـیـهـمـان کـردن «بـاجـیــن آقـا و عـمـه خـانـم» و دیـگـر دودمـان تـان، دوســت خـواهــیـد داشــت کـه دوســتـان و هـم ســایـه و هـر هـم مـیــهـن دیـگـر را در نـشــســت هـا و بـاشــگـاه هـای کــتـاب خـوانـی دیـدار کـنــیـد و در جـای هـزیــنـه هـای هــنـگــفـت چـلـو خـورش و چـلـو کــبـاب و تـه چــیـن، نـوشــیـدن چــنـد چـای هـم راه بـا چــنـد تـرده نـانـک (بـیـســکـویـت) هــمـه را خـوش نـود کــنـد.

هـم زبـان کـه شـدیـد آن گـاه کـه در جـای گـاهـی بـلـنـد خـواســت ایـد کـار گـزاران و کـارمــنـدان و کـارگـران را در کـار بـه گــیـرید خـویـشــان و تــیـره ی خـود را فـراخـوان بـه چــپـاول نـه مـی کـنــیـد. هـر کـه شــایـســتـه اســت دودمـان تـوســت و هـر چـه فـرمـان دهـی زیـر دســتـان ات بـه یـک ســان در مـی یـابــنـد و بـه یـک سـان فـرمـان مـی بـرنـد.

ســیـنـمـای خـود را ســخـن گـو (گـویـا) کـردی.


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.