۱۳۹۲ شهریور ۱۰, یکشنبه

چـه گـونـه آفـریـدن را آغـاز کـنـیــم؟ انـدکـی پـراکــنـده گـویـی (۱)



 پـس از آن چـه شـد؟ از ســد و پـنـجـاه ســال پـیـش، مـردمـان را راه بـه اروپـا بـاز شــد: یـکـی یـکـی و دو تـا دو تـا و ده تـا ده تـا و ســد تـا سـد تـا و هـمـه شــنــیـده ایـم کـه آن هـا، اروپـایـی هـا، پـیـش رفـتـه بـودنـد و مـا پـس مـانـده بـودیـم. ایـن داســتـان را بـارهـا هـر کـس بـا بـرداشــت خـود گـفـتـه اســت.

داســتـان کـوتـاه مــن از لـشــگـر کشــی و جـنـگ بـا روســیـه و عـبـاس مــیـرزا آغـاز مـی شــود. او بـا هـوش نـه بـود امـا کـنـج کـاو بـود. پـس مـی شــود گـفـت کـه مـردی خـردمـنـد بـود. او از انـدکـی داده هـا کـه از ارتــش بـیـگـانـه بـه چـشــمـان اش رســیـد دریـافـت کـه هـمـه ی آن هـا پـوشــش یـک ســان و هـم دیـسـه دارنـد و آن کـه کــهـتـر اســت از مــهـتـر خـود فـرمـان مـی گــیـرد و هـر گـروه بـزرگ بـه گـروه هـای کـوچـک تـر بـخــش و پـخــش شــده انـد تـا پـایــین کـه بـه یـکـی دو سـربـاز ســاده مـی رســد و آن کـه آن بـالا بـالا هـا فـرمـان مـی رانـد نـه مـی آیـد ایـن پـایــین هـا بـا آن ســربـاز ســاده بـر ســر دزیـدن خـربـزه ای (هـم چـون آغـا مـحـمـد خـان قـاجـار) یـک و دو کـنـد. او فـرمـان اش از راه ســازه مـان بـه انـجـام و بـه گـزارد مـی رســانـد.  کـوتـاه آن کـه آن هـا ســازه مـان دارنـد و ارتــش شــان از یـاوه گــیـان و راه زنـان فـراهـم نـه آمـده اســت کـه بـرای چــپـاول هـم راه مـی شــونـد و اگـر نـه تـوانـنـد از دشــمـن بـه چـاپـنـد از روســتـاهـای خـودی مـی ســتـانـنـد. او مـی خـواســت مـردمـان مـیـهـن فـرســوده ی خـود را بـا تـصــویـرهایـی کـه گـرفـتـه بـود بــیـدار کــنـد کـه بــیـمـار شــد و درگـذشــت. امـا بـرخـی را بـه مـن ســپـارد تـا اکــنـون کـه بـرای تـان گـفــتـم.
امـا پـدرش کـه شــاه بـود، و دربـاریـان او، چـیـزهـا یـی بــس شــادی آفـریـن تـر از اروپـایـی هـا شــنـیـدنـد: آن کـه اگـر آب روی و ســربـلــنـدی خـود ومـردمـان خـود را بـه «خـارجـه ای هـا» بـه فـروشــنـد و خـود چـون نـوکـران و روســـپـی هـا بـرای «خـارجـه ای هـا» بـاشــنـد زنـده گـی خـوب و خـوش و پـر ســاز و مـی، و روزه گـاری بـی درد ســر خـواهــنـد گـذرانـد.

از آن جـا نـخـســتـیـن کـژی اروپـایـی بــه زبـان بـی پـاســبـان فـارســی در آمــد. پــس از آن ایـرانـی در جـای «اگـر خـارجـه ای هـا بـی آیــنـد خـواهـرت را بـه گـایــنـد، چـه مـی کــنـی؟» مـی گـویـــد، « اگـر یـک خـارجـه ای بـی آیـد خـواهـرت را بـه گـایـد، چـنـد مـی ســتـانـی؟» آری، زبـان فـارســی هـم «مـدرن» شـد و «حـرف تــعـریـف نـکـره، یـک» در آن راه یـافـت.

پـســیـن کـژی آن بـود کـه کـســی را دیـدم کـه فـرســتـاده بـودنـد بـه ایـن جـا کـه بـه بـــی گـانـه گـان زبـان فـارســی بـی آمـوزد. و او در دو زبـان انـگـلـیـســی و فـارســی در ایـران بـه دانـشــگـاه رفــتـه بـود. دانــش جـویـان او بــی گـانــه گـانــی بـودنـد کـه دوســت داشــتـنـد در فـارســی آمـوخـتـه شــونـد.  مـن بـایـد او را مـی آزمـودم تـا بـه تـوانـد بـه کـار گـرفــتـه شـــود. از او پـرســـیــدم «زمـان» در دســتـور زبـان فـارســی چـه گـونـه اســت؟ پـاســخ داد، «آری، مـا در زبـان فـارســی ســه نـوع زمـان داریـم: گـذشــتـه، حــال و آیــنـده.» شــگـفـت زده شــدم. افـزودم کـه زبـان فـارســی را مـی گـویـم و نـه زبـان انـگـلـیســی را. گــفـت، «آری، در فـارســی.» پــس گـفــتـم اش، «زمـان حــال چـی ســت؟» گـفـت، «حــال ســاده، حــال اســتـمـراری، و حــال کـامـل.» بـیــش تـر شــگـفـت زده شــدم. خـواســتـم اش کـه از «حـال اســتـمـراری» نـمـونـه ای آورد، گــفـت، «او درحــال رفــتـن بـه مـدرســه اســت.» اورا دســت انـداخـتـم و گــفــتـم، «نـشــانـه ی حـال بـودن جــمـلـه آیـا آن واژه ی «حــال» اســت، در «حــال رفــتـن» بـه مـدرســه؟» بـاز هـم گــفـت، «آری هـمـان اســت.» ایـن داســتـان مـی گـویـد او بـا ایـن کـه دو زبـان را آمـوخــتـه بـود هـنـوز دســتـور زبـان فـارسـی را بـرای او بـه درســتـی نـه گـفــتـه بـودنـد. او دســتـور زبـان انـگـلـیـســـی را پـر و پــیـمـان در جـای دســتـور زبـان فـارســی گـذارده بـود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.