۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه

آن که گفت " آری" آن که گفت "نه"

از گونه های دیگر " آری" واژه های ِ "چشم" و " بلی" و "چرا" و"بله" و "بعله" است. "چشم" را می توان همان "بلی قربان" دانست که اکنون در ارتش و لشگرگاه به کار می رود. "چشم" واژه ای زیباتر و کهن تر است تا گزاره ی قاجاری ِ " بله قربان". می توان آن را دو بار به کار بست "چشم،چشم" یا "چش، چشم" تا برساند. چرا "آری" از همه به تر است برای این که مادر تو آن را نخست با تو به کار می گیرد در گفتاری ِ آن: " آره" و تو هم خوب به یاد می آوری که بزرگ تر که می شوی آموخته ی این واژه ای و همیشه می گویی، " آره می خواهم." یا "نه نمی خواهم." اما تو را سرزنش و "ادب" می کنند که بگویی "چشم" یا بگویی "بعله" وتو را پند می دهند که نگویی " نه" و بگویی "خیر". می دانند که چون بزرگ تر شده ای هنگام آن رسیده است که ترساندن تو را آغاز کنند. گفتن ِ "آری" را نشانه بی شرمی می دانند و گفتن "نی" را هم نشانه یِ بی شرمی. و کهن افسانه ای دارند "که ما ایرانی ها مردمانی پرآزرمیم." پس ریشه ی تازه زنیم فرزندان خود را از گفتن " آری" و "نه" نترسانیم و بدانیم ترس چیزی ست و آزرم چیزی دگر و شرم هم چیز ِ سیوم (سوم). و برای این که آهسته آهسته به سخن من نزدیک شوید آن افسانه ی کهن را به دور ریزیم و در آینه پشت سر را بنگریم و به یاد آوریم آزرم های خود را.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.