۱۳۸۸ دی ۱۵, سه‌شنبه

چه چیز ها یی که نی ام؟

پس پیام دیگر آن بود که رهبر ِ خرد "دختر باز" و "زن باز" بوده است. (دل بند بردبار باش و همه ي این ها را نگه دار تا روزی که خرمن را برداشت می کنی. ) پس این هم درست نیست و رهبر ِ خرد از این بازی ها نِه می کند. رهبر ِخرد دستی است که می نویسد و چیزی را می جوی اد که هم برای تو نیک است و هم برای آرژانتین و هم برای ِ "بورکینو فاسو." پس این که ما آموخته شده ایم و عادت داریم که سخن را گوش نه سپاریم و گوینده ي سخن را ور اندازیم و چون این و چون آن ِ او را به میان کش مکش به کشانیم گاه درست نیست. پس به گذار برداشت کنم: به دان که نه چون این است که، " رهبـر ِ خـرد توده ای بوده و آخونده شده و به آمـریکا گریخته و دختر باز شده است." اما کسی بوده است که چون این بوده است. او کی است و او کجاست؟ اندوه این است که او هیچ جا نیست. برای این که او را بی یابی ،چهار تا سی سال به رو به پس سرت. می رسی به او که هیجده بیسـت ساله بود و تازه چیزهایی شنیده بود از اروپایی ها. شنیده بود که او با هیچ نیرو نِه می تواند از پس ِ اروپایی ها برآید و افسر ِ بر آن، اروپایی ها کارها می کنند که هم چون کار های پریان در داستان هاست واو هیچ از چه گونه گی آن کارها آگاهی نه دارد و دانشی آن ها دارند که از توان ِ دانش مند ترین مردم ایران هزار بار افزون تر است. راز ِ آن چه است؟ چرا؟ مگر او، آن اروپایی، از مردمان این گیتی نی است و از جایی دیگر آمد و آفریده ي خدایی دیگر است؟ آری این یکی از پاسخ هایی است که به او داده اند. آن را می گوی اند "نژاد پرستی." می گوی اند که اروپایی ها از نژادی دیگر و برتراند و با یک دیگر سازش می کنند و چیزهای شگفت آور می سازند و ما مردم از نژادی پس تر وکم خـرد وجاودانه در زد و خورد و ویران سازی خود . اگر دوست داری هم این پاسخ را به پذیر و آن را رهبر ِ اندیشه ي ات گردان و راه ات را از راه ِ ما سوا کن و به رو. هرگاه آن ها تو را فرا خواندند و گفتند، " ما شرط بسته ایم که تو نِه می توانی خودت را در چاه بی افکنی!" تو نشان به ده که خوب پست نژادی و خودت را در چاه بی انداز.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.