۱۳۸۸ بهمن ۷, چهارشنبه

واژه - بازی

دوستی پرسیده است، "چرا همه ی واژه ها را از هم جدا می نویسی؟ چرا باستان را باسه تان می نویسی؟"
زبان فارسی زبانی "وند سازه" است با اندکی واژه و چندی "وند" می توان بسیاری واژه ساخت. شماره ی واژه های ساخته شده بی پایان است. من مردی چندان فرهیخته و به گفته ی شما "با سواد" نی ام. اما دیده ام که این مانند "وند سازی" زبان ِ لاتینی است که اروپایی ها گسترده گی آن را برای ساختن واژه های پزشکی و زیست شناسی و دیگر دانش ها به کار می گیرند و هر پدیده ي تازه را واژه ای تازه می آفرینند اش. اما زبان فارسی در سی سد چهارسد سال ِ گذشته بسیار ساییده شده و پاسه دار و پشتی بانی اندک برای آن دل سوزانده است. پیش از این دوره سه زبان در میان ِ فرهیخته گان می زیست: پارسی، عربی و ترکی. این سه زبان هر سه به کانون ِ خود پیوند داشتند و پاسه داری می شدند. پس از ساخته شدن شاهنشاهی ِ صفویه ، مانده ی زبان عربی و زبان ِترکی درون ِ ایران به سرپرستی پارسی گویان در آمدند و کار آن زبان ها این شد که هم راه با ساییده شدن ِ خود زبان پارسی را هم به سایند و هم چون گیاه ِ هرز در بوستان و گلستان ِ زبان فارسی در آیند. فرهیخته گان که همگی درس دیانت خوانده بودند چون گسسته از کانون ِ زبان ِ عربی بودند نه عربی را خوب آموخته بودند و نه پارسی خود را پاس می داشتند. بسیاری از درباریان از زبان مادری ترک زبان بودند و پارسی را خوب در نه می یافتند. دربار که از کهن روزه گار جای گاه ِ پشتی بانی و پرورش زبان پارسی بود جایی شده بود که زبان پارسی به دست ِ دبیران کم آموخته فرسوده می شد. واژه ها و فرازه های عربی بی آن که خوب فهمیده شوند به کار می رفتند و ساختار و معنا شناسی ِ زبان ِ پارسی و هم زبان ِ عربی را دست یازی می کردند و دست برد می زدند وبا ساختار ِ زبان ِ ترکی در می آمیختند و نا به جایی و زمختی پدید می آوردند. در سد سال گذشته دردی بر آن دردها و زخمی بنیادین برپیکر ِ زبان پارسی افزوده شد و آن آمیختن ایرانی های به اروپا رفته با زبان پارسی بود. این ها در سخن گفتن و چیز نوشتن آن چنان ستمی بر زبان ِ پارسی کرده اند که شایسته است تا آنان را مغولان زبان پارسی به نامیم. نخستین آن ها چسبیده به زبان ِ ویران شده ِ پارسی-عربی-ترکی آن دوران بودند و از زبان ِ فرانسه ارمغانی مانند این فرازه داشتند، "مجدداً مورد تاکید قرار می دهم که بواسطۀ عدم مورد استعمال قرار دادن زاپاس غیر قابل تعمیر گشت!" این گونه سخن گفتید که پس از سد و چهل پنجاه سال هنوز هیژده بیست ساله اید. نخست باید سخن ِ دل ِ یک دیگر را در یابید تا به هم دلی برسید. پس می کوشم تا هر چه می توانم وند های ساییده شده را زنده گردانم تا به توانم پس از این "وند سازی" کنم. می گویم "بی گانه" و "یه گانه" تا وند ِ "گانه" را برای ِ کاربردهای دیگر زنده کنم. شما "نان" دارید و "نان وا" دارید و "نان وایی" دارید. شما "چرخ" دارید که آن را فرانسوی ها "مکانیسم" می گویند اما "چرخ وا" نه دارید و می گویید "مکانیک" و "چرخ وایی" نه دارید و می گویید "مکانیکی" برای این که آن ها که سد و چهل پنجاه سال پیش نخستین بار به فرانسه رفتند می دادند، نِه می ستاندند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

توجه:فقط اعضای این وبلاگ می‌توانند نظر خود را ارسال کنند.